عشق آخر
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
باسلام خدمت دوستایه گلم من عاشق وبلاگم هستم وبودم پنج ماه پیش یه اتفاقی پیش اومد که وبلاگمو از دست دادم اینجا رو دوس داشتم چون حلقه ارتباطم با دوستام بود دوستایی که با دنیا عوضشون نمیکنم پنج ماه طول کشید که تونستم از دست دادن وبلاگمو قبول کنم شاید باورتون نشه ولی من برا وبلاگ از دست رفته ام گریستم...:(( نه برا خودش...برا خاطره هاش برا تک تک پستهایی که با تمومه احساسات درونیم گذاشته بودم یه سال تموم برا تک تک پستاش از ته قلبم احساس گذاشتم...اینجا خونه تنهایی من بود هر وقت از هرکی وهرچی دلم میگرفت اینجا آروم میگرفتم...من عاشق اینجا بودم..ولی همه رو روسرم خراب کرد یه از خدا بیخبر....بماند...خیلی حرف زدم اینا حرهایی بود که پنج ماهه رو دلم سنگینی میکنه...ولی الان برگشتم میخوام عزممو جزم کنم وبلاگی بسازم بهتر از قبل ...فقط تو این راه عاجزانه محتاج یاری شما عزیزایه گلم هستم بانظرات قشنگتون کمکم کنین تا موفق بشم...دوستتون دارم .... دل آدمـــا متـاسفـم ... کـه چـرا مـزه ی عــشـق را از دسـت تــو چشیــدم .. تـا هـمیشـه در شــک دروغ بـودنـش بـمـــانم ...! هر وقت خواستی به عشقت خیانت کنی... خواستی پشت فرمون یا تو خیابون به یکی دیگه پا بدی... نگاه بازی کنی... تیکه بندازی... به این فکر کن که یکی به تو اعتماد کرده،دلش خوشه که تو با بقیه فرق داری!!! به این فکر کن که شاید وقتی تو داری با یکی دیگه لاس میزنی اون داره از پاکی و خوبیهای تو واسه دوستش میگه!!! به تک پریت افتخار کن... گند نزن به اعتمادش...!!! خوبم …! باور کنید …؛ اشک ها را ریخته ام … غصه ها را خورده ام …؛ نبودن ها را شمرده ام …؛ این روزها که می گذرد … خالی ام …؛ خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛ و حتی از عشق …! خالی ام از احساس …
مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم
بي حس شده ام از درد !
شــیشــه نیـســت کــه روی آن ” هــــــا ” کنـیــم
بـعـــد بـا انـگـــشـت قــــلب بـکشیـم و
وایــسیــم آب شـــدنـش رو تماشــــا کنــیـم و کیـــــف کنـیـم !!!
رو شیــشـه ی نـــازک دل آدمـــا اگـــه قـلبـــــــــی کــشـیـدی
بـایــد مــــــــردونــه پـــــــاش وایســــتـی …
قول داده اَم…
گاهـــی...
هَر اَز گاهـــی...
فانـــوس یادَت را...
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم...
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریك پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت !
روزهــا بی تـو می گـذرنــد...
و شب ها با تـو نمی گـذرنــد...
تمـام درد مـن ایـن اســت !
وقتی بغض می کنم
وقتی اشک می ریزم
منتظر هیچ دستــــــــــــــی نباشم
وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم
رویاهایم را امشب پشت در میگذارم ....
بچاره رفتگر چه بار سنگینی دارد...!
براﮮ دلمـــ دعآ کنید
دلمـــ خواب بـﮯ کابوس مـﮯ خواـهد
دلمــ کمـﮯ خدا مـﮯ خوا ـهد
کمـﮯ سکوت کمـﮯ اشک کمـﮯ بهشت
کمـﮯ آغوش آسمانـﮯ و
شآید کمـﮯ مــــــــــــــــــرگ..- ـهمین..!!
از بغــض !
فقط گاهـی
خـط ِ اشکی… میسـوزانـد صـورتـم را.
طراح : صـ♥ـدفــ |